.

آشنایی با محتوای کتاب گرانقدر الغدیر علامه امینی(ره) +دانلود کتاب

"غدیر"ی کرد بی‌همتا، چنان چون بی کران دریا         لبالب از رحیق حق، جهان را زو مشامی خوش

 

از این دریا دل آماده، "غدیری" ایزدی باده        خوش آن رندی کزین مشرب کند، شرب مدامی خوش(1)

علامه امینی برای تالیف کتاب گرانقدر الغدیر - که به حق کتابی وزین است و در اعتلای مکتب تشیع سهم بسیار و در اثبات حقانیت مولی الموحدین علی علیه السلام تاثیر بسزایی داشته است - زحمات بسیاری را متحمل شد. او از برجسته‌ترین افرادی است كه به خاطر دفاع از حریم اسلام و تشیع و مخصوصاً دفاع از مقام والای بزرگمرد جهان انسانیت حضرت علی علیه السلام قد علم كرده و با فداكاری و اخلاص عجیب و شهامت و ابتكاری كم نظیر، رسالت بزرگ خود را به خوبی انجام داد. علامه امینی شخصیتی است كه یك تنه در برابر تحریف کنندگان تاریخ قیام كرد و با قلم توانا و آتشین و در عین حال منطقی و علمی خود، پرده‌ها را كنار زد و حقایق را از لابلای زوایای تاریك تاریخ، بیرون كشید.

بیش از پنجاه سال است که از تدوین کتاب الغدیر می‌گذرد و با اطمینان می‌توان گفت که جامعه محققین اعم از شیعه و سنی با نام الغدیر و با نوشته‌های علمی و عمیق و محققانه و پر احساس علامه امینی آشنا می‌باشند. اما در طول این زمان هنوز کسی نتوانسته برای الغدیر حتی صفحه‌ای ردّیه و یا نقدی که قابل اعتنا باشد، بنویسد. و این خود نشانگر استحکام و متقن بودن مطالب این کتاب است که حتی مخالفین شیعه نیز نتوانسته‌اند اشکالی بر آن وارد نمایند.

وی در شبانه روز حدود 17 ساعت مطالعه و کار می‌کرد و برای مطالعه کتبی که در دسترس نداشت رنج سفرهای گوناگونی به جان خرید.

علامه خود می‌گوید که من برای نوشتن الغدیر 10 هزار جلد کتاب از «باء» بسم ‌الله تا «تاء» تمّت آن خوانده‌ام. و به 100هزار جلد کتاب، مراجعات مکرر داشته‌‌ام.

بدون شک در کنار تلاش و همت والای این مرد بزرگ، عوامل دیگری نیز در خلق این کتاب گرانسنگ موثر بوده‌ است. از علامه امینی و نزدیکان این بزرگوار به کرّات نقل شده است که در هنگام مواجه شدن با مشکلی در مسیر نگارش این کتاب، به حرم حضرت علی علیه السلام پناه ‌برده و از آن خورشید عالمتاب کمک می‌طلبیدند. هر کس این کتاب را می‌خواند، درک می‌کند که توفیق الهی و کمک‌های امیرالمومنین علیه‌السلام در نگارش این کتاب موثر بوده است.

این کتاب در 20 جلد به زبان عربی، با نثری شیوا و رسا نگارش یافته که البته 11 جلد آن تا کنون چاپ گردیده است. مرحوم آیة الله سید محسن حکیم و آیة الله سید حسین حمّامی درباره این کتاب گفته‌اند: "لا یَاتیهِ الباطلُ مِن بَینِ یَدَیه" و آیات عظام سید عبدالهادی شیرازی و شیخ محمدرضا آل یاسین و علامه اردوباری گفته‌اند: " لاریبَ فیه هُدیً لِلمُتقین." (2)

حال باید دید که آیا تالیف الغدیر در جوامع اسلامی باعث تفرقه بین مسلمانان شده و یا بیانش به گونه‌ای بوده که آنها را دور هم جمع کرده است؟ اگر این کتاب عاملی برای تفرقه می‌بود، لااقل علمای اهل تسنن در کتاب‌هایشان جمله‌ای بر علیه الغدیر می‌نوشتند که چنین چیزی دیده نمی‌شود.

بیش از پنجاه سال است که از تدوین کتاب الغدیر می‌گذرد و با اطمینان می‌توان گفت که جامعه محققین اعم از شیعه و سنی با نام الغدیر و با نوشته‌های علمی و عمیق و محققانه و پر احساس علامه امینی آشنا می‌باشند. اما در طول این زمان هنوز کسی نتوانسته برای الغدیر حتی صفحه‌ای ردّیه و یا نقدی که قابل اعتنا باشد، بنویسد. و این خود نشانگر استحکام و متقن بودن مطالب این کتاب است که حتی مخالفین شیعه نیز نتوانسته‌اند اشکالی بر آن وارد نمایند.

در اینجا سوالی دیگر پیش می‌آید که علت شهرت الغدیر چیست که محل رجوع اصناف مختلف علمای شیعه و سنی شده است؟

علامه خود می‌گوید که من برای نوشتن الغدیر 10 هزار جلد کتاب از «باء» بسم ‌الله تا «تاء» تمّت آن خوانده‌ام. و به 100هزار جلد کتاب، مراجعات مکرر داشته‌‌ام.

از مهمترین نکات قابل توجه اینست که علامه امینی بر خلاف اکثریت علما، به صورت کانالیزه مطالعه نمی‌کردند و در مورد موضوع تحقیقی خود تنها به متون رشته‌ای خاص مراجعه نمی‌نمودند. بلکه به تمامی منابع مطبوع و مخطوط موجود که به آن موضوع خاص پرداخته بودند رجوع نموده و در تحلیل‌های علمی خود از همگی آنها استفاده می‌کردند.

ایشان برای نگارش الغدیر کلیه کتاب‌های تفسیری، روایی، تاریخی، رجالی، انصاب، لغت، و دواوین شعری را با دقت، مورد مطالعه قرار داده‌اند. با عنایت به همین موضوع است که علامه امینی خود در ابتدای الغدیر نوشته‌اند:

"       الغدیر فی الکتاب والسنه والادب. کتابٌ دینیٌ، علمیٌ، فنیٌ، تاریخیٌ، ادبیٌ، اخلاقیٌ ." که همین شیوه منحصر بفرد، یکی از علل جاودانه شدن الغدیر شده است .

در این مقاله قصد بر اینست که اهم محتویات 11 جلد از کتاب الغدیر را که به چاپ رسیده است را به صورت اجمال معرفی نماییم. و برای این کار از کتاب سیری در الغدیر، تالیف دکتر محمد امینی نجفی، مدد جسته‌ایم.

 

مباحث جلد اول الغدیر 

در این جلد علامه به داستان غدیر، بررسی سند حدیث غدیر، آیات مربوط به حدیث غدیر که عبارتند از: آیه تبلیغ (مائده/16)، آیه اکمال (مائده/ 3)، آیه سألَ سائل (معارج/1-3) و بررسی دلالت حدیث غدیر پرداخته است.

 

مباحث جلد دوم الغدیر

 

در این جلد ابتدا اهمیت و چگونگی شعر در دنیای اسلام مورد بحث قرار گرفته است. از این جلد تا انتهای کتاب به ذکر غدیریه‌هایی(3) که توسط شاعران به زبان عربی سروده شده پرداخته شده است. علامه ذیل هر غدیریه به شرح حال غدیریه سرا پرداخته و اگر چنانچه در غدیریه و یا در دیگر اشعار غدیریه سرای مورد نظر، اشاراتی نسبت به مناقب امیرالمومنین و سایر اهل‌بیت علیهم السلام شده باشد منابع روایی اثبات آن مناقب را ذکر کرده‌اند. در این جلد غدیریه‌های قرن اول و دوم مورد بررسی قرار گرفته است. که غدیریه حضرت علی علیه السلام نیز در این جلد درج گردیده است. یکی از غدیریه سراهای این دوره عمرو عاص است که علامه به تفصیل در مورد حیات وی بحث کرده است...



برچسب‌ها: آشنایی , با محتوای, کتاب گرانقدر , الغدیر , علامه , امینی(ره)+دانلود کتاب,

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ 24 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 فضائل امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام نزد اهل سنت

چگونه میشود پیرمردی با 85 سال سن که تمام عمر خود را در جلسات بحث و فحص گذرانده و بزرگترین کتب علمی روزگار خود را تألیف نموده است، و مورد تمجید و ستایش هر عالم و دانشمندی در زمان خود بوده، توسط عدهای کم خرد مورد ضرب و شتم قرار گیرد و در بستر مرگ بیافتد؟!! مردی که یکی از بزرگان علم حدیث و مؤلف یکی از کتبی است که بخش اعظم مسلمانان جهان احادیث نبوی خود را از آن میآموزند و در عبادت خداوند از دست نوشته او بهره میبرند.

درباره او گفتهاند:

«ابو عبدالرحمن در روزگار خود در مصر آگاهترین همه اساتید بود و در شناخت احادیث سره از ناسره و دانش رجال سرآمد همگان بود. تلاش بیوقفه در عبادت شبانه روزی، مواظبت بر حج و جهاد، احیای سنت و دوری از همنشینی با سلاطین از خصائص این دانشمند اهل سنت به شمار میرود.» (1)

ابو عبدالرحمن احمدبن شعیب نسایی در 215 هجری قمری در نساء خراسان متولد شد، وی صاحب کتاب سنن نسایی یکی از سنن اربعه اهل سنت میباشد که به سال 303 بر اثر ضرب و شتم شامیان به بستر افتاد و پس از مدتی  رحلت کرد.

در اینجا داستانی با الهام از این وقایع و احادیثی که به تأیید تمامی اهل سنت در کتابش در فضائل اهلبیت آورده است، روایت میشود:

 

در رمله او را یافتم: شهری کوچک در سرزمین فلسطین. حوالی سال 303 بود و از شروع خلافت آل عباس سالها میگذشت. گفته بودند مصر را ترک کرده و به شام رفته است، به دمشق. با این که مصر سرزمین خوبی بود و جلسات و فعالیتهای علمی در آنجا رونق داشت، نمیدانستم چطور شده که مصر را رها نموده بود؟ و حالا چگونه از رمله سر درآورده؟ آن هم با بدنی مجروح و روحی خسته. میخواستم از او بپرسم که در دمشق چه بر سر او آوردهاند؟ ...



برچسب‌ها: فضائل , امیرالمؤمنین, حضرت علی, علیه السلام, نزد , اهل سنت,

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ 24 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 غدیر در کشاکش اندیشه ها

محتواى غدیر حقیقتى ابدى است

پاسخ سید شرف الدین (نامه02 1)

غدیر

تذكار

پی نوشت ها

منبع

 

محتواى غدیر حقیقتى ابدى است

اصولاً نگریستن به واقعه غدیر به چشم یك امر تاریخى كه قرونى بر آن گذشته است, نگریستن به واقعه غدیر بر خلاف فهم دین است و نیز بر خلاف فهم این واقعه.

 صورت ماجراى غدیر, یك امر تاریخى است كه 14 قرن بر آن گذشته است, اما محتواى آن چه بوده است؟

 بر خود اسلام نیز 14 قرن گذشته است؛ بر دعوتهاى اسلام: دعوت به یكتا پرستی, حریت, عدالت, نماز و زكات و جهات و امر به معروف و نهى از منكر نیز 14 قرن گذشته است, اما اینها حقایق زمانى نیستند, حقایق ابدیند. اینها را با واحد (زمان) نمی توان سنجید, با واحد (انسان) و واحد (حیات انسانی) باید سنجید. و به دیگر سخن, اینها حقایق خداییند كه تا جاودان دگرگونى نیابند, چنانكه قرآن فرموده است: "ولن تجد لسنة الله تحویلا". محتواى غدیر نیز یكى از همین حقایق خدایى و ابدى است, كه تا هر لحظه كه فجر بدمد و طلوعى باشد و روزى آید, حقیقت آن ـ از نظر منطقى الهى باید حكم بر زندگى و زندگیها باشد.

اگر بخواهیم در این باره ساده تر سخن بگوییم, یعنى سخنى بگوییم در سطر مسائل ملموس انسانی, باید به كلام دكتر عبدالعزیز الدورى توجه كنیم:

تاریخ امت اسلام, یك واحد پیوسته و مربوط به هم است, مانند حلقه هاى یك زنجیر یا بستر یك رود, كه پاره اى از آن, زمینه پاره دیگر است. وضع كنونى امت, نتیجه سیر تاریخى گذشته است, و سرآغاز راه گشایى به سوى آینده. بنابراین, در تاریخ ما هیچ انقطاع و گسستگى وجود ندارد و هیچ پدیدهاى در آن, بدون ریشه و زمینه پیشین وجود نمی یابد. پس براى درك وضع كنونى امت (و اینكه چه علتهایى باعث انحطاط امت شد, و چه چیزهایى هم اكنون موجب پیش افتادن مى شود), باید ریشه هاى فرو رفته در گذشته و روش زندگى امت را در خلال قرون و اعصار پیشین درك كنیم. این سخن بدان معنى نیست كه باید به عقب بر گردیم, نه, بلكه به این معنى است كه باید ذات و هویت امت مسلمان را (با تامل در گذشته, و چگونگى حكومتها وزندگانى ها) بفهمیم و با كنار ریختن پوسته هاى صرفاً تاریخى آن, براى حركت دادن مسلمانان به پیش, یك جنبش سازنده تدارك بینیم. هر امتى دوره هاى انقلابى داشته است. در تاریخ اسلام نیز دوره هاى متفاوتى وجود یافته است. ممكن است تاثیر یك دوره بسیار دور, در وضع كنونى امت, از یك دوره بسیار نزدیك بیشتر باشد... (1)

اكنون با توجه به آنچه گفته شد, حتى یك خواننده جوان ـ كه شاید خود را فارغ از این بحثها و چند و چونها تصور كند, یا سرى در این سرها نداشته باشد, یا اطلاعاتى در این مقوله به دست نیاورده باشد ـ مى تواند بفهمد كه این همه اهتمامى كه هم از روزگاران قدیم به مسئله غدیر مى شده است و تاكنون نیز ادامه دارد, از اینجاست. و از اینجاست كه پس از پیامبر اكرم, على بارها بدان احتجاج كرده است (2). و همین گونه شخصیتهاى اسلامى دیگر, مانند بانوى اكرم فاطمه زهرا, امام حسن مجتبی, امام حسین, عبدالله بن جعفر, عمار یاسر, اصبغ بن نباته, قیس بن سعد انصارى, و حتى عمر و بن عاص و عمر بن عبدالعزیز و مامون عباسى .(3)

و از اینجاست كه امام محمد باقر و امام جعفر صادق و امام على بن موسى الرضا, (ع), غدیر را مطرح كرده اند و روز غدیر را عید مى گرفته اند و به مردم یادآورى مى كرده اند كه "غدیر" بزرگترین عید اسلام است.

ثقة الاسلام كلینی, در كتاب "كافى" (4) روایت كرده است, به اسناد خویش, از حسن بن راشد كه:

به امام جعفر صادق گفتم: "فدایت شوم, براى مسلمامانان بجز دو عید (فطر و قربان) عید دیگرى هست؟" فرمود:"آرى اى حسن! عیدى است از این دو برتر وبالاتر". گفتم: "آن عید كدام است؟" فرمود: "روز نصب امیرالمومنین به پیشوایى امت".

نیز فیّاض بن محمد بن عمر طوسی, به سال 259, در حالى كه به90 سالگى رسیده بوده است, جریان روز غدیرى را شرح داده است كه در آن روز, به حضور امام ابوالحسن على بن موسى الرضا(ع) رسیده است. فیاض بن محمد طوسى گوید:

در آن روز غدیر, دیدم كه امام رضا, جمعى از دوستان خود را براى صرف غذا نگاه داشته بود. به خانه هاى آنان طعام و هدیه و جامه حتى انگشترى و موزه(کفش) فرستاده بود. سر و وضع دوستان و خدمتگاران خود را تغییر داده بود. در آن روز با وسایل پذیرایى تازه ـ غیر از آنچه در دیگر روزها در خانه امام به كار مى رفت ـ از آنان پذیرایى مى شد, و امام همواره فضیلت و عظمت آن روز را و سابقه دیرینش را در تاریخ اسلام شرح مى داد (5)

در اینجا كه سخن در استدلال و استشهاد به حدیث غدیر است و جریان نصب امیرالمومنین على بن ابیطالب (ع) به امامت و خلافت, به دست خود پیامبر اكرم (ص), و در حضور120 تن مسمان, آن هم در میان راه و در دل بیابانى تفتیده و در شرایطى مهم, ممكن است این سوال براى برخى پیش آید كه چرا در روز سقیفه كه جریان به خلافت رسیدن خلیفه اول, ابوبكر بن ابى قحافه, پیش آمد, خود امام به حدیث غدیر استشهاد نكرد؟

پرستش شیخ سلیم بشرى مصرى (نامه 101)

....

 



برچسب‌ها: غدیر , در کشاکش, اندیشه ها,

ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ 24 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 نشريه مَوَدَّت

مدرسه علمیه اميرالمومنين (عليه السلام)

شماره چهارم | تیر92

 

براي دانلود روي تصوير كليك كنيد

 



برچسب‌ها: نشريه مَوَدَّت مدرسه علمیه اميرالمومنين (عليه السلام) شماره چهارم | تیر,
نوشته شده در تاريخ 19 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 خلاصه ای از زندگانی امام محمد باقر(علیه السلام)

نام:محمد بن علی

نام پدر:امام سجاد(ع)

نام مادر:فاطمه دختر امام حسن مجتبی

شهرت:باقر(شکافنده)

کنیه:ابو جعفر

محل تولد:مدینه منوره

زمان تولد:اول یا سوم رجب سال ۵۷ هجری

مزار آن امام:قبرستان بقیع در مدینه

سیر حیات:سه سال و شش ماه همراه با جد بزرگوارش امام حسین(ع)

سی و چهار سال  و ۱۵ روز با پدرش امام سجاد(ع)

نزدیک به بیست سال امامت در حالیکه خلفای بنی امیّه و بنی عباس حکومت می نمودند.

تعداد فرزندان:۷ فرزندان

 

پنجمین امام شیعه، محمد بن علی بن الحسین علیه السلام است که به باقر شهرت یافته است. مادر آن حضرت، فاطمه دختر امام حسن بن علی علیه السلام است که امام صادق علیه السلام از وی با تعبیر «کانت صدیقه لم تدرک مثلها فی آل الحسن» یاد کرده اند.[۱] بدین ترتیب، امام باقر علیه السلام نخستین کسی است که پدرش از نسل امام حسین علیه السلام و مادرش از نسل امام حسن است.[۲]

روز تولد آن حضرت را در برخی نقلها اول رجب و در برخی دیگر سوم صفر دانسته اند.[۳] سال تولد امام در منابع متعددی ۵۷ هجری[۴] و در برخی از منابع سال ۵۶ یا ۵۸، سال تولد آن حضرت دانسته شده است.[۵] یعقوبی از آن حضرت روایت می کند که فرمود:

قتل جدّی الحسین و لِیَ أربع سنین و إنّی لأَذْکُر مقتله و ما نالَنا فی ذلک الوقت.[۶]

هنگامی که جدم حسین علیه السلام به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.

در خبر دیگری که صدوق ره آورد، آمده است که زراره خدمت حضرت باقر عرض کرد که شما امام حسین علیه السلام را درک کردید؟ امام فرمود: أذکر و أنا معه فی المسجد الحرام و قد دخل فیه.[۷]

روز رحلت امام را هفتم ذی حجه و برخی ربیع الاول یا ربیع الثانی دانسته اند.[۸] یعقوبی آن را سال ۱۱۷ هجری، در سن پنجاه و هشت سالگی یاد کرده است؛[۹] در حالی که در بیشتر منابع سال ۱۱۴ روایت شده است.[۱۰] نقلهای دیگر سال ۱۱۵، ۱۱۶ و ۱۱۸ را نیز یاد کرده اند. [۱۱] در هر صورت، رحلت آن حضرت در دوران خلافت هشام بوده است. در نقل دیگر آمده که امام باقر علیه السلام در زمان ابراهیم بن ولید بن عبدالملک مسموم شده، به شهادت رسید و در بقیع، در کنار قبر پدر بزرگوارش دفن شد. [۱۲] ابراهیم درست پیش از آخرین خلیفه اموی، برای مدت کوتاهی خلافت کرد.

امام پنجم شیعیان، افزون بر لقب «شاکر» و «هادی» به طور عمده به لقب «باقر» شهرت یافته است. معنای باقر شکافنده است که جابر بن یزید جعفی در توضیح آن گوید: لأَنّه بقر العلم بقراً ای شقّه و أظهره اظهارا؛[۱۳] زیرا آن حضرت علم را شکافت و رموز و دقائق آن را روشن ساخت. ‏

یعقوبی می نویسد: کان سْمُّیُ الباقر لأنًّه‏‏ُ بُقَر العلم.[۱۴] بدان سبب باقر نامیده شد که علم را شکافت. راغب اصفهانی هم مانند همین سخن را گفته است.[۱۵]

اين منظور در مورد کلمه باقر چنین گفته: التبقر التوسًّع فی العلم و المال و کان یقال محمد بن علی بن الحسین بن علی الباقر رضوان الله علیهم لأنَّه بقر العلم و عرف اصله و استنبط فرعه.[۱۶] «تبقر» داشتن علم و مال زیاد را گویند و به محمد بن علی بن حسین بن علی علیه السلام بدان جهت باقر گفته می شود که آن حضرت علم را شکافت و اصول آن را مشخص و طرز استنباط فروع علم از اصول آن را بیان فرمود.

جابر بن عبدالله انصاری روایتی در فضیلت امام باقر علیه السلام نقل کرده که به نوشته ابن شهر آشوب، فقهای مدینه و عراق، همگی آن را روایت کرده اند.[۱۷]

در این روایت جابر گوید: رسول خدا مرامورد خطاب قرار داد و فرمود: اَنّک تبقی حتی تری رجلا من و‏ُلْدی أشبه الناس بی اسمه علی اسمی، اذا رأیته لم یُخْل علیک فَاقْرُئْه منّی السّلام.

تو بعد از من چندان زنده می مانی که مردی از فرزندان مرا که شبیه ترین مردم به من و نامش مطابق نام من باشد زیارت کنی، وقتی که او را دیدی، سلام مرا به او برسان و این سفارش مرا حتما عمل کرده و سهل مگیر.

در تاریخ یعقوبی، دنباله این حدیث چنین آمده است: فلما کبر سنّ جابر و خاف الموت جعل یقول: یا باقر یا باقر! أین أنت. حتی رآه، فوقع علیه یقبل یدیه و رجلیه و یقول: بابی و اُمی شبیه ابیه رسول الله صلی الله علیه و آله اَنُّ اباک یقرأک السلام.[۱۸]

وقتی جابر به سنین پیری رسید و مرگ خود را نزدیک دید، پیوسته می گفت، ای باقر ای باقر، کجایی. تا این که روزی آن حضرت را دید و خود را به وی رسانید، در در حالی که دست و پای حضرتش را می بوسید و می گفت: پدر و مادرم فدای تو که شبیه پدرت رسول خدا هستی، رسول خدا بر تو سلام فرستاد.

این روایت از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده و آن حضرت در این روایت کلمه «باقر» را به عنوان یک فضیلت اختصاصی برای پدر بزرگوارش خوانده است.[۱۹]

نقل این روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله باعث شهرت امام باقر علیه السلام بدین لقب گردیده و پس از آن نیز که مجلس آن حضرت محل تجمع و استفاده شمار فراوانی از راویان و محدثان اهل سنت شد، این لقب وجه عملی خود را نیز نشان داد.

وقتی زید بن علی نزد هشام بود، هشام با توصیف امام باقر با کلمه «بقره» می خواست آن حضرت را تحقیر نماید، زید در جواب او گفت:

سمّاه رسول الله صلی الله علیه و آله باقر العلم و أنت تُسَمّیه البقره، لقد اختلفتما اذا.[۲۰]

پیامبر او را باقر العلم نامید و تو بقره می نامی! پس میان رسول خدا و تو به طور حتم اختلاف وجود دارد.

این روایت در منابع مختلف به گونه ای زیاد است که کمترین تردیدی در صحّت و درستی آن وجود ندارد.

محمد بن کعب قرظی هم در شعری نسبت به امام گفت:

یا باقر العلم لاهل التقی و خیر من کبّی علی الاجبل[۲۱]

 

موقعیت علمی امام باقر ـ علیه السلام

بی تردید از نظر بسیاری از علمای اهل سنت، امام باقر علیه السلام در زمان حیات خویش شهرت فراوانی داشته و همواره محضر او از دوستدارانش، از تمامی بلاد و سرزمینهای اسلامی، پر بوده است. موقعیت علمی ایشان، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت بسیاری را وا می داشت تااز محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند. در این میان اهل عراق که شیعیان بسیاری در میان آنها وجود داشت، مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند.[۲۲]

در میان مراجعه کنندگان، آن چنان خضوعی نسبت به شخصیت علمی امام به چشم می خورد که عبدالله بن عطای مکی می گفت: ما رأیتُ العلماء عند أحد قطّ أصغر منهم عند أبی جعفر و لقد رأیت الحکم بن عُیَیْنَه مع جلالته فی القوم بین یدیه کأنَّه صبیّ بین یَدَی مُعَلِّمه.[۲۳]

علما را در محضر هیچ کس کوچکتر از آنها در محضر ابوجعفر علیه السلام ندیدم. حکم بن عیینه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می رسید.

شهرت علمی امام، در حدّ تعبیر ابن عنبه «کان واسع العلم و وافر الحلم» مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند.[۲۴] این شهرت در زمان خود ایشان، نه تنها در حجاز که: کان سیّد فقهاء الحجاز[۲۵] بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیر شده بود. چنانکه راوی می گوید: دیدم که مردم خراسان دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را از او می پرسیدند.[۲۶]

ذهبی درباره امام باقر علیه السلام می نویسد: کان أَحَدُ مَنْ جَمَعَ بین العلم و العمل و السؤدد و الشَّرَف و الثِّقه و الرِّزانه و کان أهلاً للخلافه.[۲۷] از کسانی است که بین علم و عمل و آقائی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیت برای خلافت داشت.

استاد ابوزهره درباره مرجعیت عام امام می نویسد: کان محمد الباقر علیه السلام وریثه الامام السجاد فی امامه أهله و نیل الهدایه و لذا کان مقصد العلماء من کل البلاد الاسلامیه و ما زار أحد المدینه إلّا عرج علی بیت محمد الباقر یأخذ عنه. امام باقر علیه السلام وارث امام سجاد علیه السلام در امامت و هدایت مردم بود، از این رو علمای تمام بلاد اسلام از هر سو به محضر او می شتافتند و کسی از مدینه دیدن نمی کرد جز این که به خدمت او شرفیاب شده و از علوم بی پایانش بهره ها می گرفت.

و همو می نویسد: کان یقصده من ائمه الفقه و الحدیث کثیرون.[۲۸] از بزرگان فقه و حدیث، خیلی ها به قصد بهره گیری علمی پیش حضرتش می آمدند.

و از عیون الاخبار نقل شده است که: قد أخذ عنه اهل الفقه ظاهر الحلال و الحرام.[۲۹] فقیهان، احکام حلال و حرام را از او می گرفتند.

او همانند پدرش امام سجاد علیه السلام -، که شهرت عظیم علمی در میان مردم داشت، مورد احترام خاص و عام بود. محمد بن منکدر که خود یکی از محدثان معروف اهل سنت بود، در عظمت امام پنجم شیعیان چنین می گوید: من جانشین علی بن الحسین از میان فرزندان او را که نزدیکترین آنان به او از نظر علم و فضیلت هم می بایست باشد ندیده بودم تا روزی که به محضر فرزندش محمد باقر علیه السلام رسیدم.[۳۰]

بسیاری از دانشمندان بزرگ اسلامی درباره مقام علمی و موقعیت فقهی حضرتش جملات زیبایی بر زبان رانده اند که استاد اسد حیدر آنها را در کتاب خود گرد آورده است.[۳۱]

فراوانی و گستردگی روایات امام در زمینه های فقه، اعتقادات و علوم دیگر اسلامی، سبب شد تا محدثان اهل سنت نیز از آن حضرت نقل حدیث نمایند. یکی از معروفترین آنها «ابو حنیفه» است. او با توجه به این که بیشتر احادیث وارده از طریق اهل سنت را نمی پذیرفت، روایات زیادی از طریق اهل بیت و به ویژه امام باقر علیه السلام نقل کرده است.[۳۲] ذهبی درباره کسانی که از امام روایت کرده اند از عمرو بن دینار، اعمش، اوزاعی، ابن جریح و قره بن خالد یاد کرده است.[۳۳]

ابو اسحاق وقتی به او مراجعه کرد و مقام بسیار بلند و اعجاب انگیز علمی او را دید، در توصیف آن حضرت چنین گفت: لم أَرُ مِثْلَه ُقَطُّ؛[۳۴] کسی را مانند او ندیده ام.

ابو زرعه دمشقی نیز درباره آن حضرت می گوید: إنّ أبا جعفر أکبر العلماء.[۳۵] ابو جعفر از بزرگترین عالمان است.

به جرأت می توان گفت که در میان امامان شیعه پس از امیر مؤمنان علیه السلام سند بخش عمده ای بیشترین قسمت روایات به امام باقر علیه السلام و صادق علیه السلام منتهی می گردد و این به دلیل موقعیت خاص سیاسی جامعه آن روز بود که این دو امام بیش از امامان دیگر فرصت نشر علوم آل محمد صلی الله علیه و آله را پیدا کردند. از این روست که در جوامع حدیثی شیعه، بخش بزرگی از روایات اهل بیت از این دو امام بزرگوار نقل شده است. همین مسأله سبب شد تا درباره امام باقر علیه السلام گفته شود: لم یظهر من و‏‎ُلْد الحسن و الحسین من العلوم، ما ظهر منه فی التفسیر و الکلام و الأحکام و الحلال و الحرام.[۳۶] از فرزندان حسن علیه السلام و حسین علیه السلام آن چه در زمینه تفسیر، کلام، فتوا، و احکام حلال و حرام از آن حضرت صادر شده، از کس دیگری صادر نشده است.

نشر این احادیث سبب شهرت عظیم علمی آن امام همام، در آن روز گار به عنوان عالم، امام، فقیه و محدث بوده است. ابوزهره از میان انبوه کسانی که به آن حضرت مراجعه و از محضر او کسب علم کرده اند، به سفیان ثوری، سفیان بن عیینه (محدث مکه) و ابوحنیفه اشاره کرده است.[۳۷]

ابرش کلبی از هشام بن عبدالملک پرسید: من هذا الذی احتوشته اهل العراق یسألونه؟ قال: هدا نبیّ الکوفه، و هو یزعم اِنَّه ابن رسول الله و باقر العلم و مفسّر القرآن.[۳۸]

این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از او می پرسند؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسّر قرآن می داند.

در نقل دیگری آمده است که هشام او را با تعبیر «المفتون به اهل العراق»[۳۹] معرفی کرده؛ یعنی کسی که اهل عراق شیفته او هستند.

با این همه تمجید و تعظیم علما از آن حضرت، این سخن که «لیس یروی عن الباقر من یُحًتَج‏ُّ به»؛[۴۰] از روی کمال بی خردی است.

انگیزه این اظهار نظرهای ناروا در مورد امام باقر علیه السلام -، تنگ نظری بسیاری از محدثین غیر شیعی است که هر گاه کسی کمترین توجهی به اهل بیت و علوم آنها داشته باشد، شیعه باشد یا نباشد، از نظر آنها حجیت و صلاحیت علمی خود را از دست می دهد! روشن نیست محدثان اهل سنت که در کتب روایی خود، آن همه روایت از امام باقر علیه السلام نقل کرده اند، چگونه از نظر گاه تنگ ابن سعد جزو کسانی هستند که به آنان احتجاج نمی شود. همان طور که اشاره شد، سفیان ثوری، اوزاعی، ابوحنیفه و برخی دیگر که ابن حجر در تهذیب التهذیب نامشان را آورده، در آن شمارند.

________________

منابع

[۱] . دعوات راوندی، ص ۶۸، حدیث ۱۶۵؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۱۵.

[۲] . عمده الطالب، ص ۱۹۵. گفتنی است که فرزندان حسن مثنی نیز که مادرشان فاطمه دختر امام حسین _ علیه السلام _ بود، همین ویژگی را داشتند.

[۳] . قول اول در مسار الشیعه، ص ۳۳ و قول دوم در کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۳۶ آمده است.

[۴] . کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی در الکافی ج ۱، ص ۴۶۹، مسار الشیعه، ص ۳۳ و التهذیب، ج ۶، ص ۷۷ این سال را یاد کرده اند.

[۵] . اثبات الوصیه، ص ۱۷۳.

[۶] . تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۲۰.

[۷] . من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۴۳، حدیث ۲۳۰۸.

[۸] . کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۳۶.

[۹] . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲۰ «توفی ابو جعفر سنه ۱۱۷ و سنّه ثمان و خمسون سنه.»

[۱۰] . الکافی، ج ۱، ص ۴۶۹؛ فرق الشیعه، ص ۷۵؛ الارشاد، ص ۲۹۴؛ التهذیب، ج ۶، ص ۷۷؛ المعرفه و التاریخ، ج ۳، ص ۳۴۶؛ تاریخ ابی زرعه الدمشقی ج ۱، صص ۲۹۵ _ ۲۹۴.

[۱۱] . تواریخ النبی و الآل، ص ۶۷.

[۱۲] . الفصول المهمه، ص ۲۲۱.

[۱۳] . علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۳۳.

[۱۴] . یعقوبی، ج ۲، ص ۳۲۰.

[۱۵] . المفردات، ص ۵۴.

[۱۶] . لسان العرب، ذیل کلمه باقر.

[۱۷] . نک: بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۹۴.

[۱۸] . تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۲۰؛ نک: المنتخب من ذیل المذیل، ص ۶۴۲؛ مختصر تاریخ دمشق، ج ۲۳، ص ۷۸.

[۱۹] . الاختصاص، ص ۶۲.

[۲۰] . عیون الاخبار، ج ۱، ص ۲۱۲.

[۲۱] . مختصر تاریخ دمشق، ج ۲۳، ص ۷۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۴.

[۲۲] . الارشاد، ص ۲۸۲؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۳۳۲؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۲۶؛ الفصول المهمه، ص ۲۱۴.

[۲۳] . مختصر تاریخ دمشق، ج ۲۳، ص ۷۹؛ الارشاد، ص ۲۸۰؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۱۸۰، کشف الغمه، ج ۲، صص ۱۱۸ _ ۱۱۷.

[۲۴] . عمده الطالب، ص ۱۹۵.

[۲۵] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۷۷.

[۲۶] . الکافی، ج ۶، ص ۲۶۶؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۷.

[۲۷] . سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۰۲.

[۲۸] . الامام الصادق، ص ۲۲، دار الفکر العربی بیروت.

[۲۹] . حیاه الامام الباقر _ علیه السلام _ ، ج ۱، ص ۱۳۹.

[۳۰] . الاتحاف، ص ۱۴۵.

[۳۱] . الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۲، صص ۴۳۹ _ ۴۳۵.

[۳۲] . تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۱۲۷؛ نک: جامع مسانید الامام الاعظم ابوحنیفه.

[۳۳] . تذکره الحفاظ، ج ۱، ص ۱۲۴.

[۳۴] . الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۲، ص ۴۴۵؛ اعیان الشیعه، ج ۴، قسم ۲، ص ۲۰.

[۳۵] . المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۷.

[۳۶] . مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۲۷؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۹۴.

[۳۷] . الامام الصادق _ علیه السلام _ ، ص ۲۲.

خلاصه ای از زندگانی امام محمد باقر(علیه السلام),

نوشته شده در تاريخ 17 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 تصحيح روايت توسل ابو أيوب انصاري به قبر رسول خدا ﴿ص توسط علماي اهل سنت + تصاوير کتاب ها

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

توسل ابو أيوب انصاري به قبر رسول خدا

  

احمد بن حنبل در مسند خود مي نويسد:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الْمَلِكِ بن عَمْرٍو ثنا كَثِيرُ بن زَيْدٍ عن دَاوُدَ بن أبي صَالِحٍ قال أَقْبَلَ مَرْوَانُ يَوْماً فَوَجَدَ رَجُلاً وَاضِعاً وَجْهَهُ على الْقَبْرِ فقال أتدري ما تَصْنَعُ فَأَقْبَلَ عليه فإذا هو أبو أَيُّوبَ فقال نعم جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ولم آتِ الْحَجَرَ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول لاَ تَبْكُوا على الدِّينِ إذا وَلِيَهُ أَهْلُهُ وَلَكِنِ ابْكُوا عليه إذا وَلِيَهُ غَيْرُ أَهْلِه                                                                                                                                                                                                                  

 

از داود بن أبي صالح نقل شده است که روزي مروان ديد که شخصي صورتش را بر قبر گذاشته است؛ پس گفت: آيا مي داني که چه کار انجام مي دهي؟ نزديک آمد و ديد که آن شخص أبو أيوب انصاري است. ابو أيوب گفت: بلي من آمده ام پيش رسول خدا صلي الله عليه وآله و پيش سنگ نيامده ام . از رسول خدا (ص) شنيدم که مي فرمود : براي دين گريه نکنيد زماني که افراد شايسته حاکم باشند ؛ ولي زماني گريه کنيد که نا أهلان حکومت مي کنند                                                                        

 

مسند أحمد بن حنبل  ج 17،   ص 42 ، 23476

  

حمزه الزين از پژوهشگران مشهور اهل سنت ، سند اين روايت را «صحيح» دانسته است.

 

 

برای مطالعه مقاله کلیک کنید



برچسب‌ها: تصحيح روايت توسل ابو أيوب انصاري به قبر رسول خدا ﴿ص﴾ توسط علماي اهل سنت + تصاوير کتاب ها,
نوشته شده در تاريخ 13 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 ولادت اميرمؤمنان عليه السلام در کعبه ، از مصادر اهل سنت

+ تصاوير کتاب ها

 

 

دانلود کل عکس ها به صورت زيپ شده

 

برای مطالعه مقاله کلیک کنید



برچسب‌ها: ولادت اميرمؤمنان عليه السلام در کعبه , از مصادر اهل سنت + تصاوير کتاب ها,
نوشته شده در تاريخ 4 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبکر و عمر+ تصوير کتاب ها

 

مخالفان اهل بيت عليهم السلام ادعا مي‌کنند که اميرمؤمنان عليه السلام با خلفاي سه گانه ارتباط حسنه و دوستانه داشته است و براي اثبات اين افسانه، به دروغ‌هايي مثل ازدواج ام کلثوم با عمر، نام گذاري فرزندان اميرمؤمنان عليه السلام از نام خلفا و ... استناد مي‌کنند.

هر چند که ما در جاي خود به تفصيل از اين شبهات واهي پاسخ کوبنده و قاطع داده‌ايم؛ اما اين بار و در اين مقاله تلاش مي‌کنيم ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام را در باره خلفاء، از صحيح‌ترين کتاب‌هاي اهل سنت در معرض قضاوت خوانندگان عزيز قرار دهيم .

طبق روايات صحيح السندي که در صحيح‌ترين کتاب‌هاي اهل سنت آمده، اميرمؤمنان عليه السلام هيچگاه با خلفاي سه گانه ارتباط دوستانه نداشته است؛ بلکه آن‌ها را «دروغگو ، بدکار ، حيله‌گر، خائن، ظالم، فاجر و ...» مي‌دانسته است.

پيش از ارائه مدارک، اين نکته را متذکر مي‌شويم که هدف ما توهين و جسارت به مقدسات کسي نيست؛ بلکه تنها نقل مطالب از کتاب‌هاي اهل سنت و آن هم با سند صحيح است و قضاوت را نيز به عهده خوانندگان عزيز شيعه و سني واگذار مي‌کنيم .

مسلم نيشابوري در صحيح خود در ضمن يک روايت طولاني از عمر بن خطاب نقل مي‌کند که خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت:

فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا .

پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را .

ابوبكر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نمي‌گذاريم ، آن‌چه مي‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌كار ، حيله‌گر و خيانت‌كار معرفي كرديد و حال آن كه خدا مي داند كه ابوبكر راستگو ،‌ دين دار و پيرو حق بود .

پس از مرگ ابوبكر ،‌ من جانشين پيامبر و ابوبكر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو و گناهكار خوانديد

سپس در آخر روايت عمر بن خطاب از اميرمؤمنان عليه السلام و عباس اقرار مي‌گيرد که آيا مطالبي را که گفتم تأييد مي‌کنيد. هر دو گفتند: بلي .

        قَالَ أَكَذَلِكَ قَالاَ نَعَمْ. 

 

 

برای مطالعه کامل مقاله کلیک کنید

 



برچسب‌ها: ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبکر و عمر+ تصوير کتاب ها,
نوشته شده در تاريخ 4 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 بدعت تراويح، به اعتراف بزرگان اهل سنت

 

دانلود فايل pdf

 

برای مطالعه مقاله کلیک کنید



برچسب‌ها: بدعت تراويح, به اعتراف بزرگان اهل سنت,
نوشته شده در تاريخ 4 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

 آيا در قبر و قيامت از ولايت علي و ائمه عليهم السلام سؤال مي‌شود؟

 

دانلود فايل pdf

 

برای مطالعه مقاله کلیک کنید



برچسب‌ها: آيا در قبر و قيامت از ولايت علي و ائمه عليهم السلام سؤال مي‌شود؟,
نوشته شده در تاريخ 4 / 7 / 1392 توسط حسين مقدم

تمامي حقوق مطالب براي اين سايت محفوظ است.

حوزه علميه امير المومنين (عليه السلام) – سفيران هدايت اهواز